با سلام دوستان
بنده پسری 26 ساله هستم
2 سالی هست با یک خانمی آشنا شدم که بار ها با هم مشکلات مختلف داشتیم اما به هر صورت واقعا عاشق هم بودیم که به این مرحله یعنی صحبت با خانواده ها رسیدیم برای ازدواج
اول که با خانوادشون حرف زدم قبول کردن من رو فقط یکسری مسائل مالی مطرح بود که گفتم درست میکنم شرایطم رو اونها هم قبول کردند
ماجرا از این قرار است که چند ماه پیش خانوم من برای جمع کردن یک سری امار از گذشته ی من و اینکه خودش رو مطمئن کنه ادمی هستم که گفته ام و همان ادمی هستم که او میخوائ به سراغ دوستان قدیمم رفتند به همراه خواهرشون تو پیج فیسبوک من دوستانم رو اد کردند
بعد از یک هفته من به رفتار ایشون شک کردم البته ایشون به من نگفتن الان بعد از چند ماه هنوز هم میگم شما با دوستانم ارتباط برقرار کردید انکار میکنند حتی بارها گریه کردم که چرا از دوستان قدیمم حرفی زدم که ایشون بره دنبال آمار من
بنده آمار بدی نداشتم در گذشته اما دوستان ناباب و بد دوران نو چوانی من کم نگذاشتند و برای خود شیرینی تا تونستند از من بد گفتند من تمام این ها رو از دهان هیچکسی نشنیدم اما از رفتار تمام اطرافیام حتی برادرم و پدرم که با اینها در ارتباط بودند متوجه شدم متاسفانه حتی خانواده یکی از دوستانم هم شهریه خانواده مادریه ایشون هستند و متاسفانه از اونجایی که دوست من پدر بسیار سرمایه داری دارند عاشق پول و رفتار و چیزهای دیگر این دوست من شدند حالا دوست قدیمی من واقعا عاشق نامزد من شده یا دارن من رو خراب میکنند و از رویه عمد قصد دارن رابطه من و نامزدم رو به هم بزنند نمیدونم
تنها چیزی که میدونم اینه که چون من خودم رو به خریت زدم تا چیزای بیشتری بفهمم ایشون حتی سوار ماشین چند صد ملیون تومانی دوست قدیمی من هم شده حتی دوست قدیمی من وعده داده برای قرار های بعدی و خیلی چیز های دیگه
همه اینها رو از حرفها اس ام اس ها و برخورد های نامزدم متوجه شدم حتی نسبت به من بسیار سرد شده من برای اینکه به این خانوم نشان بدم در گذشته زندگی خوبی کردم جوانی خوبی را پشت سر گذاشتم و سیر هستم از هر عشق و حالی در فیسبوک بعد از چند سال دوستانم رو اد کردم نگو همان موقع ها نامزدم و خواهرش صبح تا شب تو فیسبوک من دنبال کار های من بودن تا کاملا من رو بشناسند
شاید هم واقعا قصد ازدواج با من نداشتم از اول متوجه دوستان پول دار سرمایه دار من شدند در هر صورت چون 100% مطمئن نیستم هیچ وقت مستقیم به دوستانم راجب این مساله صحبت نکردم به برادرم گفتم وبرادرم گفت نه امکان نداره و دوستان قدیمت از تو چندین کیلومتر فاصله دارند هر کدوم دوست دختر خودشون رو دارند و این حرف ها اما من یه حس و حرفایی که از نامزدم شنیدم ایمان دارم که ایشونیک ارتباطی با خود دوست قدیمیم و حتی برادر کوچکشو خانواده اش که هم شهری و هم محلیه نامزدم هستند برقرار کردند
از اول من نمیدونستم نامزدم مادرش دقیقا بچه همونجایی هستش که دوست من هم هست
با تمام اینها عاجزانه التماس میکنم که به من کمک کنید واقعا افسرده شده ام نمیدونم باید چکار کنم
حتی به نامزدم چند بار گفتم نتونستم خودم و افکار شلوغم رو کنترل کنم گفتم تو با دوست قدیمی من ارتباط داری ایشون هم اولین بار جا خورد ولی دفعه های بعد من رو به توهم و اشتباه و مریض روحی متهم کرد
این اولین بار در زندگیم هستش یکی به من میگه شما توهم زدی و این مشکلات برایم پیش آمده نمیدونم چکار کنم زندگیم واقعا به هم ریخته کمکم کنید